در قرآن
کریم از مقاومت به استقامت تعبیر شده است. این کلمه به صورت مصدری در قرآن نیامده
و مشتقات آن به صورت فعل و اسم در آیاتی از قرآن کریم ذکر شده است. در آیاتی از
قرآن پیامبر ص و مؤمنان امر به استقامت شده و پاداشهایی بر استقامت آنها مترتب شده
است. در آیه « فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ وَ لا تَطْغَوْا
إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ: پس همانگونه كه فرمان يافتهاى، استقامت كن و همچنين
كسانى كه با تو بسوى خدا آمدهاند (بايد استقامت كنند)! و طغيان نكنيد، كه خداوند آنچه
را انجام مىدهيد مىبيند!» ( هود: 112) پیامبر و مؤمنان امر به استقامت شدهاند.
پیروزی مسلمانان در هر برهه از زمان در گرو استقامت در برابر دشمنان داخلی و خارجی
است. در آیه« قالَ قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُما فَاسْتَقِيما: فرمود: «دعاى شما پذيرفته
شد! استقامت به خرج دهيد»( یونس: 89) حضرت موسی ع و هارون ع به استقامت امر شدهاند.
در آیه« فَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ»(توبه: 7) خداوند به
پیامبر و مؤمنان فرمود: تا زمانى كه آنها( مشرکین) به عهد خود استقامت ورزيدند شما
هم استقامت كنيد. آیه 112 سوره هود در تفاسیر به آیهای پر محتوا و طاقت فرسا
معرفی شده است. در حدیث معروفی از ابن عباس آمده است: «هیچ آیه ای شدید و مشکلتر
از این آیه بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نازل نشد و لذا هنگامی که اصحاب از آن
حضرت پرسیدند چرا به این زودی موهای شما سفید شده و آثار پیری نمایان، گشته،
فرمود: مرا سوره هود و واقعه پیر کرد! (رک: مکارم شیرازی ، 1374، ج9:
ص257) بدست آوردن پیروزی در مقایسه با حفظ آن بسیار سادهتر است. فرمان به استقامت
مربوط به گذشتگان نیست، فرمانی برای امروز و فرداهای امت اسلامی و رهبرانشان است
که با انگیزه الهی و اخلاص در مقابل دشمنان بایستند. در باره استقامت و آثار و
لوازم آن نوشتههایی به رشته تحریر درآمده است. دکتر سیدمحمد میرحسینی، مرتضی
قاسمی حامد و مسعود شاورانی در مقاله « استقامت وپایداری در قرآن» صبر و حلم را
مقدمه پایداری دانسته و با استفاده از آیات قرآن ،عواملی مانند« یاری خواستن از
خداوند » و « یاداوری نعمتهای الهی» را برای رسیدن به ثبات قدم و استقامت ذکر کردهاند(
ر.ک: نشریه ادبیات پایداری، سال دوم، شماره سوم، پاییز 1389، ص 589-610). مفسران
ذیل آیاتی که مشتقات این واژه در آنها به کار رفته، در باره آن سخن گفته و به
تفسیر آیات مربوط به آن پرداختهاند. در
این مقاله به روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای، به معنای استقامت و واژههای هم خانواده آن
مانند: « قیام»، «قیامت»، « اقامة» و« مقاومت» پرداخته شده و آثار و فوائد استقامت
در قرآن کریم با تکیه بر آیات سوره فصّلت بررسی شده است.
a.
مفهوم شناسی
i.
قیام
«قیام» نقیض «جلوس» ( ابن منظور، 1414ق، ج12:ص496) مصدر ثلاثی مجرد به معنای ایستادن و یا جمع «قائم» اسم فاعل است. راغب اصفهانی چهار
معنا برای آن ذکر کرده است(راغب اصفهانی، 1412ق، ج1:ص190). از آنجا که قیام و استقامت از یک ریشه هستند، ذکر این معانی برای
دستیابی به معنای استقامت ضروری به نظر میرسد، این معانی عبارتند از:
الف) برخاستن
با جسم و بدن به اجبار(قیام قهری)، مانندآیه « مِنْها قائِمٌ وَ حَصِيدٌ یعنی از آنها
بعضى (هنوز) برپا هستند، و بعضى درو شدهاند (و از ميان رفتهاند)! » (هود: 100).
ب) برخاستن
با اختیار، مانند آیه« الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى
جُنُوبِهِمْ: كسانى كه خداى تعالى را در حال قيام و چه قعود و چه دراز كشيده یاد میکنند»
(آل عمران: 191) یعنی صاحبان نظر و انديشه
در هيچ حالى خدا را فراموش نمىكنند(طباطبایی، 1417ق، ج4:ص136). انسان در حال قيام یعنی
زمانی که بر پاى خود میايستد، تعادل خود را بهتر از حالات دیگر مانند نشستن وخوابیدن
حفظ میکند، در نتیجه به تمامى اعمال خود از ثبات و حركت، دادن و گرفتن، اعطاء و منع
و جلب و دفع مسلطتر است، همچنین كنترل تمامى قواى خويش و افعال آن قوا را در دست دارد.
بنا بر اين مىتوان گفت حالت قيام در تمامى شؤون معرف شخصيت آدمى است( همان، 1417ق،
ج11: ص62).
ج) مراعات و محافظت، مانند
آیه شریفه که خطاب به مؤمنان میفرماید: «كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ: كاملًا
قيام به عدالت كنيد»(بقره: 135). «قسط» به معنای عدل است و «قوّام» صیغه مبالغه است،
بنابر این قیام به قسط به معنای کاملترین قیام برای عدالت است و شخص قوّام به قسط
باید کمال مراقبت را بخرج دهد تا به ظلم نیفتد و به انگیزههای مختلف از عدالت عدول
نکند( طباطبایی، 1417ق، ج5: ص175).
د) عزم و قصد
و اراده ، مانند آیه 6 سوره مائده که خطاب به مؤمنان آمده است: «إِذا قُمْتُمْ إِلَى
الصَّلاة»ِ در این آیه فعل «قمتم» با الی متعدی شده و به معنای اراده و خواستن است.
یعنی: زمانی که اراده نماز کردید و قصد نماز داشتید (ر.ک: طباطبایی، 1417ق، ج5: ص354).
ii.
قیامت
«قيامت»
مصدر دیگر« قام» و به معناى برخاستن است و قيامت در
اصل به معنای حالت و قيامى است كه ناگهانى از انسان حاصل ميشود و حرف تاء در قيامت
براى تنبّه و آگاهى بر وقوع آن حالت بطور ناگهانى است. همچنین به معنای بر پا شدن رستاخيز
يا ساعت در آياتی مانند:« وَ
يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ: آن روز كه قيامت برپا مىشود» (روم: 12) آمده است( راغب اصفهانی،1412ق، ج1: ص690 ؛ خسروی،
1375، ج3: ص273). «يوم القيامة » به معناى روز برخاستن از قبرها و روز زنده شدن است.
اعتقاد به معاد و قيامت يكى از اركان اسلام و بنا بر تحقيق بعضى از محققين در حدود
هزار و هفتصد آيه از قرآن مجيد راجع به قيامت و ثواب و عقاب و بازگشت اعمال است(
قرشی، 1371، ج6: ص54).
iii.
اقامة
«اقامة»
مصدر باب افعال از«قوم» به معنای بر پا كردن و ادامه شىء آمده است. «اقامة الشّىء»
اداء كردن حق آن چيز و وفا نمودن به حق آن است( راغب اصفهانی،1412ق، ج1: ص690؛ ابن منظور،1414ق، ج12: ص498). بپا داشتن
هر چيز به نحوى كه تمامى آثار آن چيز بر آن مترتب شود، و هيچ اثر و خاصيتى پنهان و
مفقود نماند، مانند اقامه عدل و اقامه سنت و اقامه نماز و اقامه شهادت و اقامه حدود
و اقامه دين و امثال آن(طباطبایی، 1417ق، ج11: ص62). اقامه هر چيز تعطيل نكردن آن است(طبرسی،
1372، ج1: ص121). بانو امین در معنای«يُقِيمُونَ الصَّلاةَ» (بقره: 3)که از ویژگیهای
متقین است، دو معنا ذکر کرده است:
الف)تعدیل
ارکان نماز بدین معنا که در ارکان نماز خلل و قصوری دارد نشود.
ب) مداومت و مواظبت نمودن در اوقات نماز و جديت بر
اداء آن در اوقات مخصوص به هر يك(بانو امین، 1361، ج1: ص99).
iv.
مقاومت
«مقاومت»
مصدر باب مفاعلة از «قوم» است. مقاومت بر امر، يعنى جديت و پا فشارى نمودن بر حصول آن است(بانو امین، 1361، ج1: ص99). این
واژه در قرآن ذکر نشده و با واژه استقامت، مؤمنان به مقاومت و پایداری امر شدهاند.
v.
استقامت
«استقامت »
مصدر باب استفعال از « ق و م» به معنای اعتدال آمده است( ابن منظور، 1412ق، ج12:
ص498). با توجه به معنای قیام و معنای طلب که در باب استفعال وجود دارد، مفسران
ذیل آیات مربوطه تعاریف زیر را برای استقامت ذکرکردهاند:
الف) ثبات
و استمرار در عمل به کتاب خداوند و سنّت پیامبر و حکم عقلی که خداوند آن را مخلوق
محبوب خود معرفی کرده است( مغنیه، بیتا، ص301).
ب) استقامت
به معناى خواستن و طلب قوام است و «فاستقم» در آیه شریفه أمر كردن به خواستن و طلب
فعليّت پيدا كردن است( مصطفوی، 1380، ج11: ص321).
ج) حقيقة استقامت
وفاء نمودن به تمام حقوق است و ملازم بودن بر صراط مستقيم يعنى در تمام حركات و سكنات
و گفتار و افكار و غير اينها مشى و حركات بطور اعتدال و حد وسط واقع گردد( بانو
امین، 1361، ج6: ص320). بانو
امین در ادامه از قول صاحب کتاب نفائس المجالس آورده است: استقامت با رعایت حق در
در هر مرتبه از شریعت، طریقت و حقیقت محقق میگردد. رعايت حق در مرتبه شريعت، عدالت
در احكام است و در مرتبه طبيعت به رعايت شريعت است، در هر مرتبه نفس به رعايت طريقت
است، و در مرتبه روح به رعايت معرفت است، و در مرتبه سرّ به رعايت معرفت و حقيقت است
و از آنجا که مراعات اين امور در غايت صعوبت
است، رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلم فرمود:«
شيّبتنى سورة هود» یعنی سوره هود مرا پیر کرد( ر.ک: همان).
د) استقامت
طلب قيام از هر چيز است.
استدعاى ظاهر شدن تمامى آثار و منافع آن چيز است.
استقامت انسان در يك كار اين است كه از نفس خود بخواهد كه در باره آن امر قيام
نموده، آن را اصلاح كند، بطورى كه ديگر فساد و نقص به آن راه نيابد و به حد كمال و
تماميت خود برسد( طباطبایی، 1417ق، ج11: ص161).
ه) استقامت
به معنای عمل کردن کامل به شریعت است به طوری که ذرهای از آن منحرف نشود( ابن
عاشور، بیتا، ج11: ص340).
vi.
امرشدگان
به استقامت
با تأمّل
در آیات امر به استقامت در قرآن کریم،
مشخص میشود که چه افرادی به استقامت امر شدهاند. در این بخش به برخی از
آنها اشاره میکنیم:
الف) در
آیه « فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَك، پس، همان گونه كه دستور يافتهاى
ايستادگى كن، و هر كه با تو توبه كرده [نيز چنين كند] » (هود: 112) پیامبر و
همراهان او به استقامت امر شدهاند. به عقیده علامه طباطبایی در این آیه به خاطر احترام
و تجليل از مقام نبوت رسول خدا جداگانه
امر به استقامت شده است. در آیات دیگری نیز این سنّت خداوند جریان یافته است،
مانند: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُون:
پيامبر، به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده، ايمان آورده است(و او، به تمام سخنان
خود، كاملًا مؤمن مىباشد) و همه مؤمنان» (بقره: 285). «كَما أُمِرْتَ» نیز قید
جمله «فاستقم» است که مختص رسول خداست.
مقصود از« من
تاب معک»كسانى كه با رسول خدا (ص) توبه كردند، آن دسته از مؤمنين اند كه با ايمان به
خدا به سوى خدا بازگشت نمودند. و اگر اصل ايمان آوردن را توبه و رجوع به خدا ناميده
براى اين است كه در حقيقت بازگشت از شرك است( طباطبایی، 1417ق، ج11: ص65).
ب) در آیه
« قالَ قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُما فَاسْتَقِيما وَ لا تَتَّبِعانِّ سَبِيلَ الَّذِينَ
لا يَعْلَمُون. فرمود: «دعاى هر دوى شما پذيرفته شد. پس ايستادگى كنيد و راه كسانى
را كه نمىدانند پيروى مكنيد »(یونس: 89)خداوند پس از خبر دادن از استجابت دعای
موسی و هارون آن دو را به استقامت و عدم تبعیت از جاهلان بنی اسرائیل امر کرده
است. یعنی در دعوت بسوى اللَّه و احياى كلمه حق ثبات قدم داشته باشيد(ر.ک:
طباطبایی، 1417ق، ج10: ص172).پس از دعوت به استقامت خداوند از تبعیت نادانان نهی
کرده است. یعنی در راه خود محكم و استوار بایستید و استقامت به خرج دهید و هرگز در
برابر پیشنهادات افراد نادان تسلیم نشوید و آگاهانه برنامه های انقلابی خود را
ادامه دهید. از آیه شریفه استفاده میشود استقامت و پایداری نیازمند علم و آگاهی
است. از طرف دیگر تنها دعا برای سقوط طاغوت کافی نیست و دعاکننده باید در برابر
طاغوت خاضع نباشد و خود نیز برای رفع ظلم قیام کند و در تحقق حکومت حق بکوشد و در
این راه ثبات قدم داشته و در برابر فشارها و مشکلات مقاومت کند و با برنامه ریزی
صحیح زمینه تحقق دعا را فراهم سازد، همانطور که عمل حضرت موسی و هارون چنین بود و
درخواستشان اجابت شد و در پی اجابت مامور به استقامت در مقابل طاغوت شدند.
ج) در آیه
« فَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا
لَهُمْ»(توبه: 7) خداوند دستور میدهد که تا زمانى كه آنها به عهد خود استقامت ورزيدند،
شما هم استقامت كنيد. پايدارى به عهد كسانى كه به عهد خود وفا دارند، از لوازم تقواى
دينى است( ر.ک: طباطبایی، 1417ق، ج9: ص209). در این آیه مسلمانان به پایداری و
استقامت در برابر عهد و پیمان با مشرکان امر شده اند. البته این پایداری تا زمانی
است که آنها به عهد وپیمان خود وفادار باشند و اگر از جانب مشرکان خلافی صورت
گیرد، نباید انتظار وفای به عهد و پیمان را از جانب مسلمانان داشته باشند. آیه
شریفه رهنمودی برای مسلمانان در همه عصرهاست که به عهد و پیمانهای مشرکان و
مخالفان اعتماد نکنند و تا زمانی ملزم به رعایت آنها باشند که آنها وفادار باشند.
د) در آیه
6 سوره فصّلت پس از اینکه پیامبر را بشری مانند مردم معرفی کرده است، فرمود:«
فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ ، پس مستقيماً به سوى او بشتابيد و از او
آمرزش بخواهيد» یعنی حالا که مشخص شد که فقط یک اله بی شریک وجود دارد ، پس وجود
شرکاء را از او نفی نمائید و به توحید او قیام نمائید (ر.ک: طباطبایی، 1417ق، ج17:
ص547). بنابر این مخاطب آیه همه مسلمانان هستند که برای برپایی توحید در جامعه و
مبارزه با شرک و بت پرستی به پایداری و استقامت امر شدهاند. كلمه توحيد بدون پايدارى
معنا ندارد، آیا توحيد به معنى مردود شمردن همسان پنداشتهها، مردود شمردن سلطه گردنكشان
و خوشگذرانان، و دراز گوشان حامل اسفار نيست؟ پس اگر انسان برگردد و بدين همسان پنداشتهها
سربسپارد و تسليم شود، براستى اصل توحيد و يكتاپرستى را نفى كرده است. خداى سبحان بنده را به شناخت
خود هدايت مىكند و به ذات خود او را بر ذات خود رهنمون مىشود، آن گاه به صورتهای
مختلف اورا میآزماید، آزمایش به مال، فرزند، تسلط دشمنان، تا ایمانش را بیازماید(
ر.ک: تفسیر هدایت، 1377، ج12: ص211).
از آیات
فوق بدست میآید که استقامت میوه درخت ایمان است و شخص پیامبرص و مؤمنان امر به
استقامت و پایداری در راه حق و توحید و رعایت عهد و پیمان شدهاند. ایمان واستقامت رابطه متقابل دارند و
با زیادشدن ایمان استقامت انسان در برابر دشمنان ومشکلات بیشتر میشود.
vii.
ارتباط
استقامت و صبر
با توجه به
موارد کاربرد استقامت در قرآن میتوان این واژه را با واژه «صبر»
مرتبط دانست. «صبر» به معنای گیاه تلخ، حبس و نگهداری آمده است( ابن منظور،
1414ق، ج4: ص438). از دیدگاه خواجه نصیر الدین طوسی حقیقت صبر، « نگاهداری نفس است
از بیتابی نزد مکروه»(طوسی،1362ق، ص108؛ ر.ک: امام خمینی، 1384، ص260) به عبارت
دیگر، شکیبایی در برابر سختیهاست. در
کتابهای اخلاق با استفاده از روایات، سه
مرحله برای« صبر» گفته شده است:
الف) صبر
در برابر مصیبت که با وجود پاداش فراوان مانند صلوات خداوند ، رحمت و هدایت(ر.ک: بقره:
157)، اولین مرتبه صبر است.
ب) صبر بر
طاعت خداوند که پاداشی مضاعف بر مرحله اول برای آن در روایات ذکر شده است.
ج) صبر بر
معصیت که پاداش آن بالاتر از مرحله قبل است. بدین معنا که انسان در مقابل ارتکاب
گناه صبوری به خرج داده و مقاومت کند تا مرتکب نافرمانی خدای عظیم نشود.(ر.ک: امام
خمینی، 1384، ص265-266).
امام خمینی
در بیان درجات صبر اهل معرفت، «صبربالله» را درجه دیگری از صبر معرفی کردهاند که
به اهل تمکین و استقامت اختصاص دارد که بعد از حال صحو و بقاء بالله و پس از تخلّق
به اخلاق الله، برای آنها رخ میدهد(امام خمینی، 1384، ص268).
در معنای
استقامت به نوعی واژه صبر نهفته است.
مقاومت کردن در برابر هوای نفس، دشمنان داخلی و خارجی نیازمند صبر و تحملّ وشکیبایی
است. انسانهای صبور میتوانند در برابر مشکلات و مصائب و فشارهای دشمنان، بر عقیده
حق خود استقامت ورزیده و با توکل به خداوند مسیر حق را طیّ کنند و در صراط حق
مستقیم و پابرجا بمانند.
viii.
پاداش استقامت
خداوند پس
از امر به استقامت، پاداشهای عظیمی را به کسانی که در راه حق استقامت و پایداری میکنند،
وعده داده است. این پاداشها از جایگاه والای استقامت کنندگان نزد پروردگاه حکایت
میکنند که در آیات سوره فصّلت اینگونه ذکر شده است:
1.
1. نزول ملائکه و ایمنی از ترس و اندوه
اولین
پاداش استقامت کنندگان تنزّل ملائکه و ایمنی دادن آنها از خوف و اندوه است. همانطور که فرمود: « تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ
أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا: فرشتگان بر آنان نازل مىشوند كه: «نترسيد و غمگين
مباشيد»(فصّلت: 30)
«تنزُّل»
نزول با مهلت و تأنّی است(جوهری، 1376، ج5: ص1829). فرودآمدن تدریجی که با خود
نوعی آرامش را به همراه میآورد و همراه این فرودآمدن مخاطب را به نداشتن خوف و
اندوه دعوت میکند.
البته«
نزول» فرودآمدنی است که موقتی است و بعد از آن اقامت نیست، بر خلاف هبوط که فرود
آمدنی است که بعد از ان استقرار و اقامت است( ابی هلال عسکری، 1400ق، ص293). به
همین جهت است که در سوره قدر نزول ملائکه و آرامش تا طلوع فجر ذکرشده است.
« خوف» در
مقابل «أمن» به معنای انتظار داشتن چيز مكروه و ناپسند از روی نشانه های خیالی یا
معلوم است كه در كارهاى دنيوى و اخروى هر دو بكار مىرود( راغب اصفهانی، 1412ق،
ص303).
«حزن» ضدّ
فرح وشادمانی و به معنای اندوه و غصه است(ابن منظور، 1414ق، ج13: ص111).
در نظر
بعضی خوف مربوط به آينده و حزن مربوط به گذشته است. در این صورت معناى آیه این است كه از حوادث آينده نترسيد،
و براى گذشته نيز اندوه نخوريد، و اين نهايت درجه مطلوب مؤمن است( طبرسی، 1372،
ج22: ص54). یا ترس و خوف در برابر عذاب است، و اندوه و حزن در برابر از دست رفتن ثواب،
و فرشتگان الهى آنها را به لطف پروردگار در هر دو قسمت اميدوار مىسازند. از آنجا
که نگرانی انسان مؤمن از حوادث آینده مخصوصا روز قیامت بیشتر است، «خوف» بر «حزن»
مقدم شده است( ر.ک: مکارم شیرازی،1374،
ج20: ص275).
2.
2. بشارت به بهشت موعود
در ادامه
آیه با عبارت« أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ: و بشارت باد بر
شما به آن بهشتى كه به شما وعده داده شده است»(فصّلت، 30) استقامت کنندگان به بهشت
موعود بشارت داده شدهاند.
«
أبشَرَبکذا» به معنای شادمان شدن به چیزی است( زمخشری، 1386،ص194). در واقع خداوند
به ملائکه امر کرده است که استقامت کنندگان را با بشارت به بهشت موعود شادمان
کنند.
« جنّة» به
معنای باغ و بستان دارای درخت و نخل است( فراهیدی، 1409ق، ج6: ص22؛ ابن درید،
1998م، ج1: ص93) باغی که درختانش آنچنان زیاد و در هم تنیدهاند که زمین را
پوشاندهاند(راغب اصفهانی، 1412ق، ص204) که معمولا در ترجمه های فارسی به بهشت
ترجمه شده است. استفاده از موصول«التی» به عنوان صفت جنّة، برای استفاده از قابلیت
صله است که در آن مشخص شده است که این بهشت همان است که به شما وعده داده شده بود.
در واقع خداوند به استقامت کنندگان یادآوری میکند که خداوند در انجام وعده تخلّف
نمیکند و وعده الهی تخلّف ناپذیر است.
عبارت«کنتم
توعدون» تعبير جامعى است كه همه اوصاف بهشت را در نظر مؤمنان با استقامت تداعى مىكند،
يعنى بهشت با تمام اوصافى كه شنيدهايد، با حور و قصورش، و با مواهب معنوى و روحانيش،
با نعمتهاى بسيار گرانقدرى كه به گفته قرآن هيچكس از آن آگاه نيست، و به ذهن كسى خطور
نكرده( ر.ک: سجده: 17)، همه و همه در اختيار شما است( مکارم شیرازی، 1374، ج20:
ص275).
3.
3. ولایت ملائکه در دنیا وآخرت
در عبارت«
نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ: ما ياران و مددكاران
شما در زندگى دنيا و آخرت هستيم»(فصّلت: 31) بشارت دیگری به استقامت کنندگان داده
شده است. اگر گوینده این عبارت ملائکه باشند، معنا این است که ملائکه اولیای
استقامت کنندگان در دنیا و آخرت هستند. به عقیده علامه طباطبایی مراد از ولايت ملائكه
براى مؤمنين، تسديد و تاييد مؤمنين است(طباطبایی، 1417ق، ج17: ص593) و اگر گوینده
خداوند باشد، یعنی خداوند خود را اولیای آنها در دنیا و آخرت معرفی کرده است،
همانطور که در آیه« اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ
إِلَى النُّور» (بقره: 257) خداوند خود را ولیّ مؤمنان معرفی نموده و اخراج آنها را از ظلمات به سوی نور به خود نسبت داده
است. در این آیه نیز خود را اولیای استقامتکنندگان در دنیا و آخرت ذکر کرده است.
«اولیاء»
جمع مکسر «ولیّ» یکی از اسماء خداوند به معنای ناصر(یاری کننده) ، دوست و سرپرست آمده است. ولیّ یتیم کسی است
که متکفّل امور اوست و او را سرپرستی میکند( ابن منظور، 1414ق، ج15: ص407؛ راغب
اصفهانی، 1412ق، ص885). انسان در امور دنیوی به دنبال شخص قدرتمندی است که به او
اطمینان کند و سرپرستی امورش را به او بسپارد و در این آیه خداوند به استقامت
کنندگان چنین پاداشی را عنایت کرده که خود یا ملائکه را متکفّل امور آنها قرار
داده است. البته همانطور که علامه
طباطبایی اشاره کردهاند، اولیاء بودن ملائکه منافاتی با ولیّ بودن خداوند ندارد و
ملائکه به اذن خداوند واسطه رحمت و کرامت هستند و قید« فی الآخرة» نشان میدهد که
ولايت در آخرت فرع و نتيجه ولايت در دنيا است(ر.ک: طباطبایی، 1417ق، ج17: ص592).
توصیفات
قرآن از قیامت موجب خوف در انسان میشود. دنیا محدود است و گذرا، امّا آخرت ابدی
است و طبیعی است که انسان در آخرت به یاری کننده و سرپرست و دوست بیش از دنیا نیازمند است. در
آخرت که به توصیف قرآن همه دنبال پناهگاه میگردند(ر.ک: قیامت: 10) و از هم فرار
میکنند( ر.ک: عبس: 34)، نیاز انسان به پناهگاه امن و دوستی مطمئن و قدرتمند بیش
از همیشه است و خداوند با این پاداش به استقامت کنندگان خیال آنها را نسبت به
حوادث آخرت نیز راحت نموده است.
4.
4. آماده بودن هرچه که مورد میل آنهاست
در ادامه آیه با
عبارت« وَ لَكُمْ فِيها ما تَشْتَهِي أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فِيها ما تَدَّعُونَ:
و براى شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب كنيد به شما داده مىشود!»
(فصّلت: 31) پاداش الهی به استقامت
کنندگان تکمیل شده است.
« تشتهي» فعل
مضارع باب افتعال از ماده«شهوت» است. «شهوت» به معناى میل داشتن و از جا كنده شدن يكى از قواى آدمى به طرف خواستهاش
است، خواستهاى كه از آن لذت مىبرد، مانند
شهوت طعام و نوشيدن وشهوت جنسی( راغب اصفهانی، 1412ق، ص468).
در ایات دیگری نیز
به این ویژگی بهشت اشاره شده است، مانند: «وَ هُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ
خالِدُونَ:
و در آنچه دلشان بخواهد،
جاودانه متنعّم هستند»(انبياء: 102). و
مانند: «وَ فِيها ما تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ : و در آن (بهشت)
آنچه دلها مىخواهد و چشمها از آن لذت مىبرد موجود است»(زخرف: 71).
« تدّعون» مضارع
باب افتعال از «دعو» به معنای مبالغه در طلب و درخواست است که از آن به تمنّی و
آرزو تعبیر شده است( قرشی، 1377، ج2: ص346). ابن منظور آن را به معنای «یتمنّون»
ذکر کرده است( ابن منظور ، 1412ق، ج14: ص260). علامه طباطباییدامنه شمول این جمله را وسیعتر از جمله اول یعنی« و
لَكُمْ فِيها ما تَشْتَهِي أَنْفُسُكُمْ» ذکر کرده است، زیرا شهوت، طلب مخصوص است،
و طلب اعم از آن است( طباطبایی، 1417ق، ج17: ص593). بنابر این در آخرت برای
استقامت کنندگان، هر خير و لذت قابل تصور،
مهیّاست و هر چه را که تمایل داشته باشند و آرزو کنند، آماده است. البته عبارت «
وَ لَدَيْنا مَزِيدٌ» در آیه 35 سوره ق به مرحله بالاتری از لطف خداوند به بهشتیان
اشاره کرده است که بیش از تصور آنها خداوند از نزد خود به آنان عطا خواهد کرد.
2-«نُزُلًا مِنْ غَفُورٍ
رَحِيمٍ: روزىِ آمادهاى از سوى آمرزنده مهربان است.» (فصّلت: 32)
بزرگترين نعمتها براى
اهل بهشت اين است كه آنان در مهمانى رحمن، پروردگار آسمانها و زمين و پروردگار عرش
عظيم هستند( تفسیر هدایت، 1377، ج12: ص216).
«نُزُل» به معناى غذايى است كه براى مهمان مىآورند(
راغب اصفهانی، 1412ق، ص800) یعنی اين بهشت موعود علاوه بر جلالتى كه خود دارد جلالتى
هم از نظر عطا كنندهاش دارد، زيرا اين نعمتها عطائى است براى شما و رزقى است از سوى
پروردگارى كه بخشنده گناهان و پوشنده عيبها است و نسبت به بندگانش مهربان ميباشد، بنا
بر اين در مذاق شما گواراتر بوده و شادی شما را کاملتر خواهد کرد(طبرسی، 1360،
ج22: ص58).
با توجه به اینکه
آیه شریفه قید وشرطی ندارد، این پاداشها دائمی و مستمرّ است و فرشتگان با الهامهای
معنوی در جان وروح مؤمنان این حقایق را پیوسته زمزمه میکنند. هرچند طبق برخی
روایات در هنگام مرگ رساتر میشود. بشارتهايى كه مؤمنان با گوش جان مىشنوند، و در
مشكلات و گرفتاريها در اعماق دل احساس مىكنند و آرامش مىيابند. این بشارتها در روح و جان انسان با ايمان و پر استقامت
پرتوافكن مىشود، در طوفانهاى سخت زندگى به آنها نيرو و توان مىبخشد، و در پرتگاهها
و لغزشگاهها به آنها ثبات قدم مىدهد( ر.ک: مکارم شیرازی، 1374، ج20: ص274).
3-« وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ
ماءً غَدَقاً: و اگر [مردم] در راه درست، پايدارى ورزند، قطعاً آب گوارايى بديشان
نوشانيم» (جنّ: 16).
این آیه پاداش دنیوی
مؤمنان را بازگو نموده است که اگر آنها (جن و انس) بر طريقه ايمان استقامت ورزند ما
آنها را با آب فراوان سيراب مىكنيم. باران
رحمت خود را بر آنها فرو مىباريم، و منابع و چشمههاى آب حياتبخش را در اختيارشان مىگذاريم( مکارم شیرازی، 1374،
ج25: ص121).
«غَدَق» به معنى آب فراوان
است(ابن منظور، 1414ق، ج10: ص282) که در این آیه کنایه از نعمتهای فراوان و وسعت
رزق است(طریحی، 1375، ج5: ص221). مراد از« طريقه» طريقه اسلام است، و« استقامت بر طريقه» به معناى
ملازمت و ثبات بر اعمال و اخلاقى است كهايمان به خدا و به آيات
او اقتضاى آن را دارد( طباطبایی، 1417ق، ج20: ص71).
a.
نتیجه
«استقامت »
مصدر باب استفعال از « ق و م» به معنای اعتدال، پایداری و ثبات آمده است. واژه های
«قیام»، «قیامت»، «اقامة»، «مقاومت» با واژه استقامت از یک ریشه هستند و در همه
آنها به نوعی معنای برخاستن و ایستادگی وجود دارد. مشتقات فعلی «استقامت» به صورت
امر در چند آیه ذکر شده است:
الف) در
آیه 112 سوره هود : « فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَك» پیامبر و
همراهان او به استقامت امر شدهاند.
ب) در آیه
89 سوره یونس« قالَ قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُما فَاسْتَقِيما وَ لا تَتَّبِعانِّ سَبِيلَ
الَّذِينَ لا يَعْلَمُون» خداوند پس از خبر دادن از استجابت دعای موسی و هارون آن
دو را به استقامت و عدم تبعیت از جاهلان بنی اسرائیل امر کرده است.
ج) در آیه
7 سوره توبه« فَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا
لَهُمْ» خداوند دستور میدهد که تا زمانى كه آنها به عهد خود استقامت ورزيدند شما هم
استقامت كنيد. پايدارى به عهد كسانى كه به عهد خود وفا دارند، از لوازم تقواى دينى
است.
د) در آیه
6 سوره فصّلت پس از اینکه پیامبر را بشری مانند مردم معرفی کرده است، فرمود:«
فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ» یعنی حالا که مشخص شد که فقط یک اله
بی شریک وجود دارد ، پس وجود شرکاء را از او نفی نمائید و به توحید او قیام
نمائید.
مفسران ذیل
آیات مربوطه معانی ذیل را برای استقامت ذکرکردهاند:
الف) ثبات
و استمرار در عمل به کتاب خداوند و سنّت پیامبر و حکم عقلی که خداوند آن را مخلوق
محبوب خود معرفی کرده است.
ب) استقامت
به معناى خواستن و طلب قوام است و «فاستقم» در آیه شریفه أمر كردن به خواستن و طلب
فعليّت پيدا كردن است.
ج) حقيقة استقامت،
وفاء نمودن به تمام حقوق است.
د) استقامت
طلب قيام از هر چيز است.
استدعاى ظاهر شدن تمامى آثار و منافع آن چيز است.
ه) استقامت
به معنای عمل کردن کامل به شریعت است به طوری که ذرهای از آن منحرف نشود.
گرچه در
بعضی آیات، پیامبرص است که به استقامت امر شده است، اما همه مسلمانان و کسانی که
به گفتار، اظهار ایمان به خداوند میکنند، مأمور به استقامت در راه حق هستند.
در آیات
سوره فصّلت پاداشهای مهمی برای استقامت کنندگان ذکر شده است که حاکی از مقام و
جایگاه والای آنها نزد پروردگار است، این پاداشها عبارتند از:
الف) اولین
پاداش استقامت کنندگان « تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ
لا تَحْزَنُوا » یعنی تنزّل ملائکه و ایمنی دادن آنها از خوف و اندوه است.
ب) خداوند
با عبارت« أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ» به ملائکه امر
کرده است که استقامت کنندگان را با بشارت به بهشت موعود شادمان کنند.
ج) در
عبارت« نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ» بشارت
دیگری به استقامت کنندگان داده شده است. اگر گوینده این عبارت ملائکه باشند، معنا
این است که ملائکه اولیای استقامت کنندگان در دنیا و آخرت هستند. به عقیده علامه
طباطبایی مراد از ولايت ملائكه براى مؤمنين، تسديد و تاييد مؤمنين است.
د) در
ادامه آیه با عبارت« وَ لَكُمْ فِيها ما تَشْتَهِي أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فِيها ما
تَدَّعُونَ» پاداش الهی به استقامت کنندگان تکمیل شده و میفرماید: و براى شما هر چه
دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب كنيد به شما داده مىشود!
ه)
بزرگترين نعمتها براى اهل بهشت اين است كه آنان در مهمانى رحمن، پروردگار آسمانها و
زمين و پروردگار عرش عظيم هستند.
b.
کتابنامه
قرآن کریم( ترجمه
مکارم شیرازی، فولادوند، رضایی)
1-ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، قم، مؤسسه
مطبوعاتی اسماعیلیان،1367.
2-ابن دريد، محمد بن حسن، ، جمهرة اللغة، چاپ اول، بيروت،
دار العلم الملایین، 1988م.
3-ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاييس اللغة، محقق: هارون
عبدالسلام محمد، قم، مکتب الاعلام الاسلامی،1404ق.
4-ابن منظور، محمد بن مكرم، ، لسان العرب، بيروت، دار صادر،1414
ق.
5-ازهرى، محمد بن احمد، ، تهذيب اللغة، بيروت، دار احیاء
التراث العربی،1421 ق.
6-امام خمینی، روح اله، ، شرح چهل حدیث، چاپ سی وسوم،
تهران ، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی، 1384ش.
7-بانو امین، سیده نصرت، ، مخزن العرفان در تفسیر قرآن،
تهران، نهضت زنان مسلمان،1361ش.
8-خسروی حسینی، سید غلامرضا، ترجمه وتحقیق مفردات الفاظ
قرآن، تهران، انتشارات مرتضوی، 1375ش.
9-جوهرى، اسماعيل بن
حماد، الصحاح، مصحح: عطار احمد عبدالغفور، بيروت، دار العلم الملایین،
1376ق.
10-
راغب اصفهانى، حسين بن محمد،المفردات فی غریب القرآن،
بيروت، دارالقلم، 1412 ق.
11-
زمخشری، محمود بن عمر، مقدمة الادب، تهران، مؤسسه
مطالعات اسلامی دانشگاه تهران، 1386ش.
12-
طباطبايى، سيد محمد حسين،.الميزان فى تفسير القرآن، چاپ
پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم، 1417ق.
13-
طبرسی، فضل بن حسن،
مجمع البيان فى تفسير القرآن، تحقيق: با مقدمه محمد جواد بلاغى، تهران،
انتشارات ناصر خسرو، 1372 .
14-
طريحى، فخر الدين بن
محمد، مجمع البحرين و مطلع النیرین، محقق: احمد حسینی اشکوری، چاپ سوم، تهران،
مرتضوی، 1375.
15-
عسکری، حسن بن
عبدالله، الفروق فی اللغة، بیروت، دار الافاق الجدیدة، 1400ق.
16-
فراهيدى، خليل بن احمد،
كتاب العين، چاپ دوم، قم، نشر هجرت، 1409 ق.
17-
قرشى، سيد على
اكبر، قاموس قرآن، چاپ ششم، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1371 .
18-
قرشی، سید علی
اکبر، تفسير احسن الحديث، چاپ سوم، تهران، بنياد بعثت، 1377 .
19-
مترجمان، تفسير هدايت،
مشهد ، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1377.
20-
مرتضى زبيدى، محمد
بن محمد، تاج العروس، محقق: علی شیری، بيروت، دارالفکر، 1414ق.
21-
مغنیه، محمد جواد،
تفسیر الکاشف، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1424ق.
22-
مغنیه، محمد جواد،
تفسیر المبین، قم، بنیاد بعثت، بی تا.
23-
مصطفوی، حسن، التحقیق
فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه ونشر کتاب، 1360ش.
24-
مکارم شیرازی،
ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1374.
25-
موسوی همدانی، سید
محمد باقر، ترجمه تفسیر المیزان، چاپ پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه
مدرسین حوزه علمیه قم، 1374.
26-
میرحسینی، سیدمحمد/ قاسمی حامد، مرتضی/ شاورانی، مسعود، «استقامت
و پایداری در قرآن»، نشریه ادبیات پایداری،دانشکده ادبیات و علوم انسانی
کرمان، سال دوم، شماره سوم، پاییز 1389 و بهار 1390، ص589-610.
27-
نرم افزار جامع
التفاسیر.
28-
نرم افزار قاموس
قرآن.